شراب شوق را پیمانه می باش


حریف خلوت جانانه می باش

اگر تو مست مجنونی ندیدی


ببین لیلی و خود دیوانه می باش

در دل می زن اما در شب و روز


مقیم گوشهٔ آن خانه می باش

به صورت ساحلی معنی چو دریا


ورای این و آن دردانه می باش

دلت گنجنیهٔ گنجی است دائم


بیا در کنج این ویرانه می باش

فدای عشق کن جان گرامی


دل و دلدار و هم جانانه می باش

درآمد از در دل نعمت الله


چو شمعی تو برو پروانه می باش